برخی خاطرات شهیدان روشنگر راه هستند

سخنی از مادر شهید حسن باقری:

وقتش را تلف نمی کرد، از وقتی می آمد می دانست امروز چه کتاب هایی باید بخواند و چه مطالبی باید تهیه کند. از قبل برنامه ریزی می کرد و برنامه هایش را می نوشت. از حدود سیزده سالگی دفتر یادداشت روزانه داشت. همیشه در حال خواندن یا نوشتن بود. (ملاقات در فکه ص 31)

مطلبی از محمود گاری؛ از دوستان و هم مسجدی شهید حسن باقری:

بیش از بقیه دنبال رصد کردن و استفاده از فرصت ها بود. به طور مثال، یک سخنران کارشناس دعوت می کردیم؛ مهمان یک جلسه ما بود، خدا حافظی می کرد و می رفت. پس از دو سه هفته متوجه می شدیم غلامحسین به او وصل شده و دیگر رهایش نکرده است. کسی را دیده آدم حسابی است، دنبالش رفته و پیدایش کرده است. (ملاقات در فکه ص 33)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فصل خزان Corey Little nurse رایگان دانلود قیمت ارز دیجیتال برگزاری عروسی مذهبی پایگاه برتر آموزش و تحلیل سئوی حرفه ای ویستا سازه ونوس گرافیک جایی برای گفتن دلتنگیها