همه جا را سکوت فرا گرفته بود، حتی جنبنده ای دیده نمی شد و نوای مرغان نیز خاموش شده بود. آنگاه نوبت من رسید که با خدای بزرگ راز و نیاز کنم. مانند ابر بهاری اشک بریزم. ناله های سوزان از دل دردمند خود بر آورم. از گذشته های دردناک یاد کنم، از آینده های تیره و مبهم سخن بگویم. با تمام قوا خدای بزرگ را بطلبم. قلبم را مخلصانه تسلیم او کنم.

. دلم گرفت، روحم پژمرد، صبر و طاقتم به سر آمد. از گذشته ها شرمنده ام و از آینده ها بیمناک. تنها تسلی من آب و هوای توست.

 

بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 108 و 109


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قالیشویی رفوگری 88026673 _44336238 دستگاه بسته بندي و ميوه خشک کن آشیانه بافت میبد webdesign عکس انیمه | پیک انیمه | PicAnime رهآیی کانون فرهنگی دینی جنت الرضا