روزی محمد جواد نصیری پور که از تیم دو دسته بود، آمد پیش من و امیر عباس [رحیمی] که مثل همیشه کنار هم در چادر نشسته بودیم. دفترچه ای در دستش بود. چند برگه را ورق زد تا رسید به صفحه ای سفید و از من و امیر عباس خواست برایش یادگاری بنویسم.

من و امیر عباس مشغول تعارف شدیم که تو بنویس و تو بنویس. به اصرار او، من که دو سال بزرگتر بودم، شروع کردم:

 

«بسمه تعالی. با درود به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امام امت . از کلیه برادرانی که این دستخط را می خوانند، خواهش می کنم که پیرو امام امت باشند و از جهاد با تمام سختی های آن کوتاهی نکنند نور حسین علیه السلام را در وجود خود خاموش نکنید. به امید پیروزی رزمندگان اسلام و طول عمر امام امت. 16/11/64. حمید رضا رمضانی».

 

دسته یک، ص 229


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازار20 علی کوسانی اندی گمآنه سيم و کابل اعتماد Demetrio دانش آموزی Melanie پخش پلاستیک ایران شفق قطبی