آقا ناصر صدایش می لرزید. . و دست هایش را رو به آسمان گرفت و گفت: خدایا شکرت! خدا یا شکرت! اگه هر دو پسرم شهید شدن، لیاقت داشتن و تو هم قبولشان کردی. خدایا شکرت که بچه هام مایه ننگ و سرافکندگی مان نشدن. خدایا شکرت که بچه هام مایه عزت و افتخارم شدن. خدایا هزار مرتبه شکر خوب دادی. هزار مرتبه شکر خوب گرفتی.
گلستان یازدهم، ص 65
درباره این سایت