گردان کمیل خط شکن محور جنوبی و پاسگاه بود، یکی از فرماندهان لشکر آمد و برای بچه های گردان شروع به صحبت کرد صحبت هایش که تمام شد. بلافاصله ابراهیم شروع به مداحی کرد، اما نه مثل همیشه! خیلی غریبانه روضه می خواند و خودش اشک می ریخت. روضه حضرت زینب علیها السلام را شروع کرد.  

 

بعد هم شروع به ی کرد. در پایان هم گفت: بچه ها امشب یا به دیدار یار می رسید یا باید مانند عمه سادات، اسارت را تحمل کنید و قهرمانانه مقاومت کنید.

عجیب بود که تقریبا همه بچه های گردان کمیل که ابراهیم برایشان روضه خواند یا شهید شدند یا اسیر.

 

سلام بر ابراهیم ص 203 و 204


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Red سایت روستای مشنق_حزب الله 8500blog مجله طب فیزیکی و توانبخشی چهلم - اربعین ۹۸ در جستجوی خویشتن شاید فردا رهایی پایگاه خبری " نگرش " جویبار