ربیع در حیاط خانه خود تنها بر سکویی نشسته و در خود فرو رفته بود. ام ربیع از خانه بیرون آمد و از دیدن ربیع، اندوهناک و آرام به او نزدیک شد و کنارش نشست. ربیع نگاهی به مادر انداخت و دوباره در خود فرو رفت.
گفت:
«هیچ وقت فکر نمی کردم دنیا به این فراخی، این چنین برایم تنگ شود».
مادر گفت: «تا وقتی چاره کار را در انتقام ببینی هرگز دلت آرام نخواهد گرفت».
« و اگر از خون پدر هم بگذرم، باز دلم آرام نخواهد گرفت. اما تو تنها به خود می اندیشی! مرگ پدر را فراموش کرده ای و می خواهی مرا آرام کنی تا جانم را حفظ کرده باشی! ولی من برای ریختن خون قاتلان پدرم، از مرگ هراسی ندارم»
بلند شد و در حیاط قدم زد. ام ربیع گفت:
«پدرت در دفاع از علی کشته شد و تو اگر در دفاع از فرزند علی کشته شوی، من باکی ندارم؛ اما در انتقام از خون پدرت، هرگز تو را یاری نمی کنم . علی بن ابی طالب داماد پیامبر بود و اولین مسلمان که هرگز از پیامبر دست برنداشت، او نزدیک ترین فرد به پیامبر بود و هرگز سنت رسول خدا را ترک نکرد. وقتی معاویه با نیرنگ و فریب، همین کوفیان را از گرد علی پراکند و سلطنت خویش را محکم کرد، دیگر از سنت رسول خدا و قرآن، جز نامی باقی نماند. حالا که کوفیان به خود آمده اند و فرزند علی را طلب کرده اند، از تو می خواهم راهی را انتخاب کنی که هم رضای خداوند در آن است، هم خشنودی پدرت که جان خویش را در آن راه گذاشت.
منبع: نامیرا، صفحه 68 و 69
درباره این سایت