ما این انقلابى که کردیم و ملت ما کرد، این را به حسب آن طورى که از اول نداى او بلند شد و الان هم این ندا بلند است، این انقلاب براى اسلام بوده است نه براى کشور، نه براى ملت، نه براى به دست آوردن یک حکومت؛ براى اینکه اسلام را از شرّ ابرقدرتها و جنایتکارهاى خارجى و از شرّ سلیقه هاى کج داخلى و داخل اسلامى نجات بدهد.
این انگیزه، انگیزه اى است که اگر در جوانهاى ما ملاحظه بفرمایید، در عموم ملت ملاحظه بفرمایید، البته استثنا دارد، در همه جا استثنا هست، در زمان رسول الله هم استثنا بود، همیشه این استثناها هست، اما وقتى که وجهه عمومى مردم را در این حرکتهایى که دارند، در این شور و شوقى که دارند و رو به مرگ مى روند با شور و شوق، از هر کدام بپرسید که تو چرا دارى مى روى به جبهه، مى گوید: براى خدا، براى اسلام، براى خدا، براى امر خداست. اما اگر فرض کنید که از یک سرباز روسى بپرسند که تو براى جبهه مى روى چه بکنى؟ او مى گوید: مى خواهم این کشور را به دست بیاورم، مى خواهم قدرت خودم را توسعه بدهم.
. رفتن یک انسان کامل، شهادت یک انسان کامل در نظر اولیاى خدا جمیل است، نه براى اینکه جنگ کرده و کشته شده، براى اینکه جنگ براى خدا بوده است، قیام براى خدا بوده است. . از باب این است که این انگیزه براى اسلام است.
وقتى انگیزه براى اسلام شد، دیگر لذت دارد نه غم، و هر چه طرف این انگیزه پیش برویم و این مطلب روحى را بر خودمان تزریق کنیم و با مجاهدت پیش برویم، این اسباب این مى شود که هیچ تلخى، ما در دنیا نبینیم مگر آن چیزى که مخالف اسلام است. آنى که مخالف اسلام است براى ما تلخ باشد و آن چیزى که براى اسلام است براى ما شیرین باشد.
منبع: صحیفه امام، ج 20، ص: 203 - 205
درباره این سایت