در شانزده سال که با نخستین زندانی شدنم آغاز شد و با بیرون آمدن از تبعیدگاه در جریان انقلاب اسلامی پایان یافت، ون به صورت گسترده ای بازداشت شدند. تعداد ون بازداشتی در این مدت - به نسبت - از تعداد بازداشتی های هر یک از گروه های یِ دانشگاهی یا بازاری بیشتر بود. حتی گاهی تعداد آنها از تعداد بازداشتی های ی کل گروه ها بیشتر می شد.
همچنین مجموع زمانی که در سال های یاد شده در زندان گذراندم، کمی بیش از دو سال می شود. اما این زمان را چندین برابر باید حساب کرد، زیرا در اغلب این موارد، من در سلول بودم و هیچگاه در بندهای عمومی نبودم.
سلول در مقایسه با بند عمومی، مثل زندان در مقایسه با بیرون زندان است. انسان در سلول روز شماری می کند تا بلکه به بند عمومی منتقل شود؛ گویی دارد به سمت آزادی از زندان می رود ولی من هرگز روی بند عمومی را ندیدم. با توجه به مطالبی که از دوستانم راجع به بند عمومی می شنیدم - که در آنجا فرصتی برای آموزش دادن و آموزش گرفتن بین خودشان و معاشرت با هم و انجام برخی ورزش ها دارند که من غالبا از آن چیزها محروم بودم - خیلی اشتیاق دیدن آنجا را داشتم.
منبع: «خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی ای (مد ظله العالی) از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی)، صفحه 82
درباره این سایت